نامهای برای اُوِه
اُوِه عزیز؛ سلام. شاید با دیدن این نامه و باز کردنش بگویی که «این نامه رو کدوم احمقی اشتباهی انداخته داخل صندوقخانۀ من» اما این نامه برای تو نوشته شده است. راستش قبلاً هم گفته بودم که ممکن است روزی دلم برایت تنگ شود و امروز دقیقاً همان روز است. من از ایران دارم برایت نامه مینویسم. درست از کشورِ همان زنی که با شکم برآمده و شوهر دستوپا چلفتیاش همسایهات شدند. همان مردکی که بلد نبود ماشینش را پارک کند! ولی راستش را بخواهی آن مرد یک چیز را در مورد ما ایرانیها درست گفته بود، اینکه «همیشه چیزی برای خوردن همراه خود داریم.» حتی همینالان که من دارم رویِ میزتحریرم برایت نامه مینویسم درون کشویش بیسکویت سبوسدار با لایه کرمی دارم. اُوِه عزیز؛ این نامه را ننوشتم که یادآور این چیزها بشوم، در واقع این نامه را نوشتم چون بسیاری از اخلاق و ویژگیهایِ شخصیتیات را در وجودم یافتم. مثلاً آن یکباری که سونیا (همسرت) اینطور گفت: «برای فهمیدن مردهایی مثل اُوِه و رونه، آدم باید متوجه باشه که اینها مردهایی هستند که بهاجبار در دوران دیگهای زندگی میکنند. مردهایی مثل اونها از زندگی فقط چند چیز ساده